بدون عنوان
گلم عاشق شال و کیف و کفشه البته نه کفش خودش کفش من ، از هرشالی که خوشش بیاد می گه این مال منه مامان دیگه اینو نپوشیا، اگه بخوام بپوشم باید ازش اجازه بگیرم ، از بس توی این کفش وصندلا خورده زمین اومدم قایمشون کردم که دیکه نپوشه فقط همین یه کفش سردست بود که خانم مرتب توی خونه پاشه، وقتی می ریم بازار کنار کفاشی که رد می شیم دست میزاره رو صندل پاشنه دار و می گه مامان بیا اینو برای خودت بخر قشنگها، بعد هم می خنده آخه من می دون برای چی می گه بخر. قربون ژست گرفتنت برم ، خیلی اذیت می کنی، منم دعوات می کنم ولی باهمه ی اذیت کردنات بازم عاشقتم واینو بدون که همه ی زندگیم تویی. اینجا هم در ورودی مسجد ایستادی می خواستیم بریم ...